بچه دارشدن با کار کردن و شاغل بودن مادر هر روز سختتر می شود. شواهد و تحقیقات نشان دادهاند که مرخصی زایمان هم برای کودک مفید است و هم برای سلامت مادر.
اما مشکل اصلی بعد از وضع حمل پیش میآید: چگونه باید به محیط کار بازگشت؟
امیلی اُستر، اقتصاددان دانشگاه براون و مادر دو کودک، میگوید تجربهٔ بازگشت به محل کار بسیار پیچیده و در اغلب موارد ناموفق است.
اُستر دربارهٔ فرزندپروری تحقیق کرده و میگوید بسیاری از زنانی که با آنها گفتوگو کرده بارها موضوعی خلاف انتظار را پیش کشیدهاند: آنها مجبورند وجود فرزندانشان را از مدیران و همکارانشان مخفی کنند تا آیندهٔ شغلیشان به خطر نیفتد.
امیلی اُستر، آتلانتیک
من اقتصاددان هستم و عاشق دادهها و شواهد،وقتی این سؤال مطرح میشود که چگونه میتوان والدین را در محل کار حمایت کرد، اولین چیزی که به ذهنم میرسد مرخصی بچهدارشدن است. کوهی از دادهها و شواهد نشان میدهد که مرخصی باحقوق برای سلامت کودک و البته برای مادران خوب است.بههمین خاطر، ارائهٔ استدلالهای دادهمحور در حمایت از این سیاست برایم کاری بسیار آسان است.
اما تجربه (و نه دادههای محض) مرا به این باور میرساند که اتفاقات بعد از مرخصی هم به همان اندازه مهم و حیاتی است، یعنی وقتی مادر یا پدر به محل کار برمیگردد. باید در هنگام کار، تجربهٔ فرزندپروری را عادیسازی کنیم.
طی چند هفتهٔ گذشته، با والدین –بهخصوص مادران– دربارهٔ ابعاد مختلف زندگی همراه با بچههای کوچک صحبت کردهام. متأسفانه چیزی که بیش از حد انتظارم شنیدم این بود که والدین حس میکنند باید شواهد وجود فرزاندشان را در محل کار به حداقل برسانند یا کاملاً مخفی کنند.
بچه دارشدن با کار کردن و شاغل بودن مادر هر روز سختتر می شود زنان به من میگفتند که بارداریشان را تا سهماههٔ سوم مخفی میکنند، لباسهای گشاد میپوشند تا مبادا رئیس یا سرمایهگذارشان متوجه شود که باردار هستند. بعضی از آنها میگفتند حتی وقتی بچهدار میشوند حرفی از آنها نمیزنند. اگر مجبور میشدند بهخاطر مسائل فرزندشان مرخصی بگیرند، علتی دروغ برای مرخصی دستوپا میکردند.
بسیاری از زنانی که بعد از مرخصی به محل کار برگشته بودند، وجود نوزادانشان را پنهان کرده یا تظاهر میکنند که منافع فرزندانشان اهمیت چندانی برایشان ندارد.
چرا چنین کاری میکنند؟ چرا تظاهر میکنند بچهها «اهمیت چندانی» ندارند؟
وقتی کار و فرزندپروری در تضاد با یکدیگر به نظر برسند –چون فرهنگمان به ما میگوید در تضاد هستند– مادرها و پدرها وادار میشوند تعهدشان را به یکی از ایندو (یعنی کار) به نمایش بگذارند و دغدغهشان را در مورد دیگری (یعنی فرزندپروری) به حداقل برسانند. نمیخواهند رئیسشان فکر کند که تعهدشان نسبت به کار از صد درصد کمتر است.
این فشار ها فقط برای والدین بد نیست، برای کارفرمایان هم بد است. انعطافناپذیری کارفرمایان برای مراقبت از بچهها ممکن است باعث شود کارمندان ارزشمندی را از دست بدهند. بسیاری از زنان حاضر در آن پژوهش کار را ترک کرده بودند.
پژوهشهای دیگر هم دریافتند «حضور فرزندان» عامل اصلی شکاف جنسیتی در سرنوشت شغلی است، حتی برای کارمندان بسیار تحصیلکرده. چون زنان وقتی رئیسشان نتواند با برنامهٔ آنها کنار بیاید، مجبور میشوند ترک شغل کنند.
اگر محل کاری مرخصی بچهدارشدن باحقوق ندهد، بچه دارشدن با کار کردن سختتر می شود
راهحل مشخص است: مرخصی بچهدارشدن باحقوق.
اما مسائل محیطی که منجر به فرزندپروری مخفیانه میشوند ابهام بیشتری داشته و بههمینخاطر حل کردشان نیز دشوارتر است.
اما شاید پاسخ تا حد زیادی روشن باشد: با فرهنگی که فرزندپروری مخفیانه را ترویج میدهد مبارزه کنید، فرزندتان را مخفی نکنید. بالاخره همکارانتان انطباق مییابند.
وقتی والدین علناً تعهدات فرزندپروری را بپذیرند، نیاز به انجام یکسری تغییرات خاص آشکار میشود.
مثلاً بچههای کوچک زود میخوابند. ساعات بین ۵ عصر و ۸ عصر واقعاً برای والدین نقشی محوری دارند. چه میشود اگر بیشتر در مورد این حرف بزنند؟ آنوقت کارفرماها شاید بفهمند که بهتر است والدین را توجیه کنند که نیازی نیست تعهدات کاریشان را لزوماً در چارچوب یک روز کاری سنتی به انجام برسانند. بسیاری از ما با کمال میل حاضریم قبل از بیدارشدن بچهها یا بعد از خوابیدنشان، به وظایف کاریمان برسیم.
برای من، یک تماس تلفنی در ساعت ۲۰:۱۵ بینهایت بهتر از یک جلسه در ساعت ۱۸ است. صراحت، مثلاً در مورد بیماری هم کارفرمایان را وادار میکند تا با این قضیه روبرو شوند که حتی بهترین نقشههای مراقبت از بچه هم احتمال دارد به هم بخورد.
والدین باید این انعطاف را داشته باشند که (گاهی) بچهها را به اداره ببرند یا به مراقبت اضطراری دسترسی یابند.
به بیان ساده، مادران و پدران باید در مورد ماهیت زندگیشان صادق باشند. ما نمیتوانیم مشکلاتی را حل کنیم که تظاهر میکنیم وجود ندارند؛ اگر تظاهر کنیم بچه نداریم، نمیتوانیم اوضاع والدین را در محل کار بهبود بخشیم.
ترجمۀ: علیرضا شفیعینسب
مرجع: Atlantic
منبع: ترجمان
0 دیدگاه